تصاویری از تراپی رابطه زناشویی /زوج درمانی
توضیح: در این داستان اسامی افراد اواقعی نیست. به خاطر رازداری و جهت احترام به حریم خصوصی افراد تغییرات زیادی داده شده . اما کلیت داستان و مراحل طی شده در تراپی واقعی است بطوریکه شما عزیز ( مراجع یا تراپوت رابطه ) بتوانید استفاده کنید از این تجربه . چون هدف صرفا جنبه آموزشی تخصصی نیست از جزییات تکنیک های بگارگرفته شده صحبتی نمی شود مگر درحد لازم برای پیگیری داستان و کمک به دریافت تصویری از رابطه درمانی . به امید اینکه از این تجربیات بتوانید استفاده کنید.
****
درخواست تراپی . تحوه درخواست تراپی برای یک تراپیست باتجربه تاحدی بیانگر فرد و شرایط میتواند باشد.
مایک از طریق ایمیل تماس می گیرد و می نویسد: رابطه من با همسرم در شرایط خیلی بحرانی است و یک قرار در اسرع وقت می خواهم . هزینه اش هم مهم نیست . هز چه زودتر بهتر.
وقتی تجربه های زیادی در کارت بدست میاوری در خیلی وقت ها چه بخواهی یا نخواهی یک پیش داوری هایی داری. گرچه باید سعی کنی صرفا براساس این پیش داوری ها نتیجه گیری نکنی و همیشه جا باز بگذاری برای موارد خاص .
با این شیوه درخواست ( هم نوع بیان و هم محتوی)، پیش داوری من می گوید : خیلی دیر اقدام به درخواست کمک صورت گرفته یا شرایط واقعا بحرانی است و معلوم نیست تراپی نتیجه ای داشته باشد. پیش داوری بر اساس تجربه من می گوید: در اکثر مواقع وقتی مردها درخواست کمک می کنند که دیگر خیلی دیر شده. معمولا مشکلات در رابطه را خیلی دیر جدی می گیرند و اگر هم بگیرند تا مدت ها فکر میکنند نیاز به کمک تخصصی نیست و خودشان باید بتوانند آن را حل کنند. البته این در زن ها هم هست اما درصد این نوع نگرش در مردها بسیار بیشتر است .
اما خوب ، اینها همه پیش داوری های بر اساس تجربه است و باید در یک گوشه ذهن نگه داری شوند و جا باز گذاشت برای واقعیت.
***
توضیح راجع به تراپی رابطه زناشیوی یا زوج درمانی به طور کلی.
ابتدایی ترین وظیفه برای یک تراپیست/روان درمانگر ایجاد یک محیط امن و راحت برای مراجع است . اگر نتوانی چنین محیطی را فراهم کنی که مراجع بتواند احساس اعتماد به شما پیدا کند موفق به قدم های بعدی نخواهی بود. در فرهنگ هایی که به تراپیست/روان درمانگر به عنوان دکتر و به خود به عنوان مریض نگاه میشود و فرهنک من می گویم و تو گوش میدهی و اجرا میکنی ( کشورهای غیر اروپایی ) تا حدودی روابط دیگری حاکم است اما در فرهنگ اروپا جه برای تراپیست و چه برای مراجع اعتماد به تراپیست ، امنیت و احساس فهمیده و درک شدن شرط اول تراپی است. خصوصا وقتی مراجعین دو نفر هستند ایجاد این محیط امن بیشتر لازم است . برای زوج بسیار با اهمیت است که در تراپیست : محاوره ( کلامی و غیرکلامی) او، آهنگ صدایش ، توجه اش به هرکدام… ببیند و حس کند که او به یک نسبت برای هر دو هست و میتوان به او به عنوان یک آدم بی طرف اعتماد کرد.
تراپی زوجینی ، به دونفری مربوط است که احتمالا خیلی حرف های ناگفته به هم دارند و اعمال زخم آور به هم دیگر وارد کرده اند. بیش از تراپی فردی انرژی و هدایت می طلبد. عمل و عکس العمل یک به یک نیست. عمل و عکس العمل سه نفر است : تراپیست و هرکدام از روج ها و دینامیکی که در این رابطه سه نفره ایجاد می شود.
معمولا همکارهای هلندی من تراپی زوجینی را دونفره انحام میدهند. دو تراپوت هم زمان مشغول کار با زوج هستند. و هر دو تراپوت یکدیگر را تکمیل می کنند. خوبی این شیوه این است که تراپوت ها همدیگر را هم حمایت می کنند و کنترل جلسه بهتر صورت می گیرد. البته این شیوه به دلیل گران بودن برای بیمه به تازگی کمتر استفاده می شود.
شیوه کار من از سال های اولیه کار این نبوده . من به تنهایی به زوج ها یا خانواده ها کار می کنم. برای من این شیوه کارآمادتر است .
موارد زیادی پیش میاید ( خصوصا در ارتباط بازوج های غیر اروپایی) که کنترل جلسه از دست میرود. زن و مرد انقدر احساساتشان شدید میش شود که کنترل برای آنها و همینطور تراپوت مشکل می شود. در این صورت من هر دو را دعوت به سکوت و تنفس عمیق کرده، مدتی هرسه در سکوت می مانیم و اگر باز تاثیر نداشته باشد یکی را از اتاق بیرون می کنم و از او میخواهم در اتاق انتظار مدتی بماند. باآن کسی که در اتاق است ( آن کسی که کنترل را از دست داده ) صحبت می کنم. بعد دیگری را که در اتاق انتظار است به ادامه جلسه دعوت می کنم و ادامه میدهیم. گاهی اوقات که تکنیک های غربی به کار نمی ایند از تکنیک های شرقی استفاده می کنم .
اولین جلسه
هر دو نفر ( زوج) با هم میایند. مایک ۳۸ ساله و مدیر یک شرکت بزرگ است و درآمد خوبی دارد. باربارا حدود ۳۵ ساله و مربی ورزش در یک باشگاه ورزشی است. هر دو هلندی هسند و یک دختر ۳ ساله دارند. دلیل درخواست تراپی رابطه زوجینی کرده اند چون بابابارا دو ماه پیش عاشق مرد مجرد همسایه شان شده که به او حس زن بودن ، خاص بودن و خصوصا شور زندگی میدهد. کاملا میتوان دید که هیجکدام راحت نیستند و این طبیعی است .
توضیح میدهم که چقدر درخواست کمکشان با ارزش است و چه خدمتی به خودشان و فرزندشان می کند.
برای من سوال است چرا برای یک هلندی هم فرهنگ خود انتخاب نکرده اند. علت این سوال شناخت بیشتر به انگیزه شان و انتظاراتشان از من و تراپی است .
باربارا می گوید: سایت شما را مطالعه کردم و به نطرم تبلیغاتی نیامد .شما صادقانه گفته اید که نمی توانید معجزه کنید و معلوم نیست عاقبت تراپی چه بشود. در عین حال نظرات دیگران راجع به کارتان هم برایم جالب بود.
مایک می گوید: فکر می کنم شما با توجه به فرهنگ خودتان بهتر می توانید به ما کمک کنید. من متوجه نشدم دقیقا منظورش جیست . از نظر او تراپیست های هلندی خیلی سریع جدایی را قبول می کنند و توصیه می کنند.
آنقدر ناآرام و غیر راحت نشسته اند که به نظر میاید هیج کدام جرات حرف زدن ندارند.
نگاه کمک طلبانه در هردوشان را می بینم.
می پرسم که آیا چیزی برای نوشیدن نیاز دارند؟ به همدیگر نگاه می کنند. قبل از اینکه جواب دهند. می گویم من خودم یک لیوان چای می خواهم. بلافاصله می گویند که چه میخواهند.
توضیح میدهم که چقدر نرمال است که خودشان را راحت احساس نکنند و چرا حق دارند .
توضیح میدهم چه چیزی در این جلسه در انتظارشان است . ای شیوه هلندی ها را من دوست دارم که چه در بیمارستان ها و چه در تراپی همیشه به بیمار می گویند چه پروسه ای در انتظارشان است. این به بیمار و یا مراجع حس اطمینان می دهد.
می گویم: شما اینجا هستید برای کمک به شرایطتان و من به عنوان تراپیست حق قضاوت راجع به شما را ندارم . قرار نیست تعیین کنیم مقصر کیست . نه من و نه شما. هدف این جلسه این است که شرایطی فراهم شود که شما بتوانید تا انجا که ممکن است به راحتی با هم حرف بزنید و اگر موفق تر باشیم همدیگر را درک کنید (معمولا در جلسه اول درک همدیگر کم صورت می گیرد). این آن چیری نبود که باربارا انتظار داشت او با یک لیست طولانی امده . لیستی از کارهایی که مایک باید انجام بدهد و نمی دهد و یا نباید انجام دهد و می دهد.
پیشنهاد می کنم این لیست را هرچند برایش مهم است نگه داریم برای جلسه بعد.
این جلسه را اختصاص بدهیم به دریافت تصویری از مشکل بینشان و اینکه هرکدام چه برداشتی از مشکل در رابطه شان دارند. و چگونه به آن نگاه می کنند. در همین حال دارم بررسی می کنم که چه متد تراپی بیشتر برایشان کارامد خواهد بود و امیدوارم تا آخر جلسه بتوانم به این نتیجه برسم.
مایک وقتی می فهمد که باربارا با یک لیست از چیزهایی امده که او باید در خود تغییر بدهد ، عصبانی شده و می گوید: خیلی جالب است . بعد از ده سال زندگی مشترک تو عاشق کس دیگری شده ای و دیگه من برایت به عنوان یک مرد جالب نیستم. به خودت اجازه دادی تعهدت را به من و بچه مان زیر پا بگذاری و حالا این منم که مقصرم و باید خودم را عوص کنم؟ ( بلافاصله یادش میرود قرارمان را ).
باربارا که به نظر میرسید از حرف زدن میترسد یکدفعه با با گریه و باصدایی که می لرزد، می گوید: فکر می کنی من دست خودم بود و یکدفعه به قلبم دستور دادم عاشق شو؟
مایک مهلت نمی دهد و می گوید: «یک چیزی هست بنام تعهد وقتی دو نفر با هم عهد می کنند که به آن وفادار باشند یعنی باید باشند. من هرگز به خودم اجازه نمی دهم قلبم برای دیگری بطپد و اگر هم احساسی بوجود بیاید همان ابتدا انرا زیر پا له می کنم ( این له کردن را جوری می گوید که انگار دارد همین الان همین کار را انجام میدهد).
ادامه میدهد: «من به تو و بچه مان تعهد دارم. این یعنی ازدواج، تعهد ، اصول اخلاقی و این زیباست و باعث اطمینان در رابطه میشود. هیچوقت فکر نمی کردم من و بچه مان را فدای حس ات به کس دیگری بکنی ….
هرچه او بیشتر حرف میزند باربارا بیشتر هیکلش را کوچکتر می کند و در خودش فرو می رود و به من نگاه می کند. انگار میخواهد بگوید : کمک کن …
و مایک همچنان خشمش را در کلمات بیرون می ریزد.
اینجا جایی است که من باید وارد شوم .
تا حدی فضا اماده شده برای صحبت با یکدیگر .
سعی می کنم با کمک گرفتن از تکنیک های محاوره حرفهایشان به یکدیگر را به شیوه ای که محکوم کننده نباشد، بگویم. تا انجا که ممکن است فصا برا ی گفتمان بین انها امن تر کنم . تا آنجا که ممکن است بگویم و نشان دهم که دردشان قابل فهم و درک است و اجازه دارند بیان کنند.
اما متوجه میشوم که باید قبل از جلسه بعدی دو نفری شان ، هرکدام را به تنهایی ببینم. احتیاج است شناخت بیشتری از تاریخچه آنها داشته باشم و احتیاج است باربارا فضایی داشته باشد که جرات حرف زدن را بیشتر کند. اما برای حفظ مساوات به هردو این حق استفاده داده میشود.
به عنوان یک تراپیست /روان درمانگر رابطه درمانی خیلی مهم است که مراجعین بتوانند با تمام وجود احساس کنند که بی طرف هستی و واقع هردویشان برایت به یک نسبت مهم هستند. برای همین در همان ابتدا یاد آور شده بودم که بیمار من رابطه آنهاست و نه خود آنها.
وظیفه هر سه ما بررسی این بیمار است ( رابطه ).